به تصریح بسیاری از اندیشمندان، فوریترین نیاز انسان معاصر «معنای زندگی» است. پیامد علمزدگی، ابزارگرایی، محاسبهگرایی، سودگرایی و لذتگرایی افراطی از یک طرف و بیارزششدن ارزشهای موجود و کنارنهادن دین و معنویت و فراموشی خدا از طرف دیگر گسترش بیمعنایی و پوچگرایی در نظام معرفتی مدرنیسم در جهان معاصر بود. دامنۀ لوازم و عواقب بیمعنایی در دوران معاصر چنان گسترده بود که برخی این دوره را ظلمانیترین دورانها و تاریکترین قرنها و عصر عسرت و تهیدستی انسان نامیدهاند. در چنین فضایی، مکتبهای گوناگون در ارائه راهکار و پیشنهاد رویکردی انتقادی کوشیدند