هر جامعه همواره با ترکیبی از انسانها با دیدگاهها و نظامهای شناختی و معرفتی متفاوت شناخته میشود: « قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی ». جامعه بستری فراهم میکند که در آن، افراد با یکدیگر تعامل و تعاطی داشته باشند و روابط اجتماعی را بر اساس ایفای نقشهای متفاوت شکل دهند. هدف از زندگی اجتماعی، رسیدن انسان به کمال غایی است که با رفتارهای اختیاری انسان ممکن میشود. افعال اختیاری و اجتماعی انسان با این هدف، ارتباطی واقعی و تکوینی دارد . تعالی هر جامعهای در گرو انسجام و بههمپیوستگی و نوع انسان برای رسیدن به کمال لایق خود نیازمند زندگی اجتماعی است. عوامل پرشماری میتوانند در ایجاد این وحدت و انسجام تأثیرگذار باشند و درمقابل، عواملی را میتوان شناسایی کرد که بر سر راه تحقق انسجام و پایداری اجتماعی، موانعی ایجاد میکنند.
برای حفظ این نظام و انسجام اجتماعی در هر جامعهای تدابیری اندیشیده میشود که تنوع این تدابیر، وابسته به تنوعی است که در مبانی هستیشناختی،انسانشناختی و معرفتشناختی جوامع وجود دارد. جامعه به عنوان یک هستی پویا و در حال تکامل نیازمند نظارت و کنترل آگاهانه و مستمر بر تمامی موانع و محدودیتهایی در بستر جامعه است که تعالی و تکامل جامعه را دشوار یا دستنیافتنی میکنند. تلقی و ادراک انسان از خود، هستی و کیفیت تحصیل معرفت و شناخت بر نحوۀ چیستی تدابیر برای نظارت اجتماعی تأثیر میگذارد.